گفتی بغض شک راه گلو را بسته ، لحظه تصمیم است
 به تو ای خوب نجیب می توانم شک کرد
گفتم به ترانه دزدان شک کن
چه کسی از من و تو تشنگی باغچه را می بیند
و چه بی رحمانه مشکِ پر آبی را که برای عطش باغچه باقی مانده است نیمه شب می دزدد
و به یک رهگذر قمقمه هایش پر آب می فروشد ، ارزان
به ترانه دزد بگو تو را باور ندارم

نظرات 5 + ارسال نظر
هومن سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:54 ب.ظ http://www.ocean1359.persianblog.com

سلام آقای خوش تیپ آفرین به این وبلاگت ، کارت خیلی خوبه،
جدی میگم

مرجان چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:28 ب.ظ http://majenta.persianblog.com

سلام ... به تو ای خوب نجيب ميتوانم شک کرد... خيلی زيبا بود ... جاری باشيد!!!

صنم سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:05 ب.ظ http://golaftabgardoon22.pesianblog.com

سلام... بود آیا که در میکده ها بگشایند؟!!! ...
مثل همیشه زیبایید...

سعید شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 02:20 ب.ظ

ای همچین ملول بود یه چهار تا شعر توپ باباجون

الهام یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:54 ق.ظ http://rr

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد